خواب من ...

عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی کارکنان محترم و گرامی کا فه کتاب رویا بنده حقیر سعید میردار سلطانی هستم در سال 88 غزلی سروده و کنون آن زا باز نویسی کردم بدین ترتیب: ای که تو در ره عشق،شهره ی بازار شدی حکم حافظ شدی و قصه ی تکرار شدی گر بوصفم ساغرت، ای ساغی عالی مقام وز مقام و معرفت، بی شوق بیمار شدی من که در راه ازل،سیری نهادم بیش و کم تو مرا مرحم عشق دل غمخوار شدی نگریدیم و ندیدیم،قدری معرفت معرفت را بنما ای که مکان دار شدی عذر ما را گر پذیرفتی،فریاد مکن حاصل از فریاد خویش توبه و انکار مکن گر پشیمانی و معذوری ز وصف شعر من پس بدان گاه،در هستی ما زنده به اجبار شدی به امید موفقیت های بزرگتر...